سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدیدم بر در یار ایستاده چو من بودند بسیار ایستاده بسوز سینه وآب دیده چون شمع بشب در خدمت یار ایستاده برآن نقطه که در مرکز نگنجد بسر مانند پرگار ایستاده بگرد دوست سربازان عاشق چوگرداگرد (گل) خار ایستاده زمین وار ار چه بنشینند از سیر نباشند آسمان وار ایستاده نشسته چنگ بر زانوی مطرب زبهر ناله اوتار ایستاده ازآن آرام جان یک درد دل را بجان چندین خریدار ایستاده محبت کار صعبست وجز ایشان ندیدم بهر این کار ایستاده بصحرای قیامت در توان دید همه مردم بیکبار ایستاده ایا درکوی تو چون من گدایی چو بلبل بهر گلزار ایستاده غم عشقت چنین ازپا درافگند مرا وچون تو غمخوار ایستاده مهاجر را خصم اندیشه نبود بیاری کردن انصار ایستاده سر گردون بزیر پای دارد خرم در تحت این بار ایستاده ورای سیف فرغانی گدایی برین در نیست دیار ایستاده سیف فرغانی