سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا کرد بیچاره در کار او حدیثی ز لعل شکربار او بکونین می ننگرم زآنکه کرد مرا عشق او فارغ از کار او بسوزد نقاب شب وروی روز بیک پرتو از شمع رخسار او بجان تا شکر می فروشد لبش پر از نقد جانست بازار او گل ار از لب او برد چاشنی رطب بردهدبعد از آن خار او نه در عشق خسرو بود مثل من نه در حسن شیرین بود یار او برو نرخ وصلش ز درویش پرس که نبود توانگر خریداراو چو ترسا چلیپا ز زلفش کند میان بند روحست زنار او درین محنت آبادبی عافیت ز صحت بود رنج بیمار او بدیوار او بر بسی سر زدیم زما نقش نگرفت دیوار او کمین چاکرش سیف فرغانیست یکی عندلیبی ز گلزار او از آن بی نشانی که مقصود تست نشانی بیابی در اشعار او سیف فرغانی