سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من بریده نیست ز وصلت امیدواری من از آرزوی تو در خاک و خون همی گردم بیا و عزت خود باز بین و خواری من در اشتیاق تو شبها چنان بنالیدم که خسته شد دل شب از فغان و زاری من غم تو خوردم و خون شد دلم جزاک الله که خوش قیام نمودی بغمگساری من مرا غم تو بباطل همی کشد، چه شود اگر برآری دستی بحق گزاری من ز صبر و عقل درین وقت شکرها دارم که در فراق تو چون می کنند یاری من جماعتی که مرا منع می کنند از تو ببین قساوت ایشان و بردباری من فسرده طبع نداند که از سر سوزست چو شمع در غم عشق تو پایداری من وفا و مهر تو را من بدان جهان ببرم گمان مبر که همین بود دوستداری من مرا از آمد و شد نزد تو چه حاصل بود بجز ملامت خصمان و شرمساری من ز تند باد فراق تو سیف فرغانیست بسان برگ خزان (ای) گل بهاری من سیف فرغانی