سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هرکس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هرکس همی گوید که درد دل بیفزاید ز ناگفتن اگر چه حد من نبود حدیث عشق تو گفتن چو بلبل روی گل بیند بود معذور از آشفتن هوس بازان عشق تو ز وصل چون تو شیرینی چو فرهادند بی حاصل ز کوه بیستون سفتن ترا در خواب چون بینم که مشتاقان رویت را شبست از بهر بیداری و روز از بهر ناخفتن گل خوش بوی مردم را بخود مشغول می دارد بخند ای غنچه لب تا گل خجل ماند زاشکفتن اگر همچون نگین در زر نشاند بخت و اقبالم ز غیر تو اگر شمعم بخواهم نقش پذرفتن وگر تو نزد من آیی ز عزت خاک راهت را بخواهد مردم چشمم بجاروب مژه رفتن گدا گر توشه یی خواهد کرامت کن ببخشیدن فقیر از تحفه یی آرذ تفضل کن بپذرفتن اگر چه ترک من گفتی نگویم ترک تو زیرا خلاف دوستی باشد بترک دوستان گفتن سیف فرغانی