سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم دریک نفس زهر دو جهان نیز بگذریم مالی کزو فقیر وغنی را توانگریست درویش وار ازسر آن نیز بگذریم گر دل چو دیگران نگرانی کند بغیر درحال ازین دل نگران نیز بگذریم قومی نشسته اند بر ای جنان وحور برخیز تا زحور وجنان نیز بگذریم ازلامکان گذشتن اگرچه نه کار ماست گر لا مدد کند زمکان نیز بگذریم هرچند ازمکان بزمانی توان گشت وقتی بود که ما ز زمان نیز بگذریم این عقل وبخت ازپی دنیا بود بکار ازعقل پیرو بخت جوان نیز بگذریم باشدکه باز همت ما پر برآورد تا زین شکارگاه سگان نیز بگذریم بیچاره سیف ذوق خموشی نیافتست تا(خود)زنظم این سخنان نیز بگذریم سیف فرغانی