سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر دست دوست وار در آری بگردنم پیوسته بوی دوستی آید ز دشمنم دیده رخ چو آتش تو دید برفروخت قندیل عشق در دل چون آب روشنم در سوز و در گداز چو شمعم که روز و شب سوزی فتیله وار و گدازی چو روغنم گر یکدم آستین کنم از پیش چشم دور از آب دیده تر شود ای دوست دامنم هرگه شراب عشق تو در من اثر کند گر توبه آهنست بخامیش بشکنم چون که ز دانه هیچ نگردم ز تو جدا گر چه بباد بر دهی ای جان چو خرمنم در فرقت تو زین تن بی جان خویشتن در جامه ناپدید از جان بی تنم گر همچو میخ سنگ جفا بر سرم زنی آن ظن مبر که خیمه ز پهلوت برکنم ور تار ریسمان شود این تن عجب مدار غمهای تست در دل چون چشم سوزنم فردا که روز آخر خواندست ایزدش اول کسی که با تو خصومت کند منم من جان چو سیف پیش محبان کنم سپر گر تیغ برکشی که محبان همی زنم سیف فرغانی