سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب نیست که خون نبارم ازچشم زآنگه که برفت یارم از چشم خونی که بخوردم ازغمش دی امروز چرا نبارم ازچشم از گریه برفت چشمم ازکار واز دست برفت کارم ازچشم گویی بمدد نیامد امسال اشکی که برفت پارم ازچشم ازوی چوکنار من تهی شد پرگشت زخون کنارم ازچشم من قصه خود بآب شنگرف برخاک همی نگارم ازچشم از انده دل بصورت اشک هردم جگری ببارم ازچشم غواص غمم بدل فروشد تا دانه در برآرم ازچشم زین میل و نظر شکایت و شکر دارم زدل و ندارم ازچشم زآن شب که ترا چو سیف دیدم شب نیست که خون نبارم ازچشم سیف فرغانی