سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل مهرت نهاده لقمه غم در دهان دل وصل تو قلب دل طلبد از میان جان ذکر تو گوش جان شنود از زبان دل عشقت چو صبح در افق جان کند اثر پر آفتاب وماه شود آسمان دل جانم بجام غم همه خون جگر خورد تا دل دمی از آن تو باشد توآن دل گر عشق تو بود ز ازل در میان جان همچون ابد پدید نباشد کران دل چون زر بسکه ملکان نام دارتست هر گوهری که طبع بر آرد زکان دل از رنگ وبوی تو دهدم همچو گل نشان هر غنچه یی که بشکفد از بوستان دل این بیتها که بهر تو گفتیم هر یکی یک عشق نامه است بسر بر نشان دل ازهر چه آن بدوست تعلق نداشت سیف بگشای پای جان بگسل ریسمان دل سیف فرغانی