سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نظر کن روی آن دلبر ببین شمع که عالم پر ز نورست از چنین شمع چراغ وهم بنشان وز سر سوز چو پروانه بزن خود را برین شمع چه پوشی آتش عشقش بدامن چه می داری نهان در آستین شمع شعاع عشق اگر بر جانت افتد جهان روشن کنی ای نازنین شمع اگر با سوز عشقش هم نشینی سبب را بس بود آن همنشین شمع بهجران بنده ماند از خدمتت دور بآتش شد جدا از انگبین شمع مکان از روشنی چون روز گردد بشب چون گشت با آتش قرین شمع ایا خورشید پیش نور رویت چو پیش حور در خلد برین شمع ز تو دیوانه می خوانندم آری بجز نامی نگیرد از نگین شمع چراغ آسمان آنگه دهد نور که رویت برفروزد در زمین شمع برافگن پرده تا دلهای مرده برافروزند از آن نور مبین شمع که بهر مجلس ما بی دلان است ترا بر رخ چراغ و بر جبین شمع بعشقت سیف فرغانی بسی سوخت نشد از بهر پروانه حزین شمع سیف فرغانی