سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای هما سایه قدم از در من بازمگیر سایه عالی خویش از سر من بازمگیر طوطی خوش سخنم شکر من از لب نیست ترک یک بوسه بگو شکر من بازمگیر آفتابا دل من کان (و) محبت گهرست نظر لطف خود از گوهر من بازمگیر خاک کوی تو که در دیده دلها نورست توتیاییست زچشم تر من باز مگیر تا بوصل تو که جانان منی در برسم دلبرا جان من از پیکر من بازمگیر من درختم تو بهاری،بفراق چو خزان برگ من خشک مدار و بر من بازمگیر دل من مجمره و انده تو آتش اوست عود سودای خود از مجمر من بازمگیر کان مهر توام و سیم و زرم شعر منست سکه خویش ز سیم وزر من بازمگیر تا ز مستی غرورم ندهی هشیاری جرعه فیض خوداز ساغر من بازمگیر دی مرا گفتی اگر دیر بمانی بردر حلقه یی می زن وپای ازدر من بازمگیر سیف فرغانی اگر مرگ نخواهی چون جان گلوی نفس خود از خنجر من بازمگیر سیف فرغانی