سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز کویی کآنچنان ماهی برآید ز هر سو ناله و آهی برآید بدولتخانه عشق تو هردم گدایی در رود شاهی برآید درین لشکر تو آن چابک سواری که هردم گردت از راهی برآید بگرد خرمن لطفت عجب نیست که کار کوهی از کاهی برآید بروزم بر نیاید آفتابی نخسبم تا شبم ماهی برآید همه شب بر درت بیدار باشم مگر کارم سحرگاهی برآید زلیخاوار جز مهرت نورزم گرم صد یوسف از چاهی برآید چو اندر دل فرود آمد غمت، جان همی ترسم که ناگاهی برآید چو آیینه بهرکس روی منما مبادا کز دلم آهی برآید بجای سیف فرغانیش بنشان گرت چون او نکو خواهی برآید زدم بر ملک وصل تو کزین کار بترک مال یا جاهی برآید سیف فرغانی