سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید ازهر دلی و جانی سوزی دگر برآید درآرزوی رویش چندین عجب نباشد گرآفتاب ازین پس پیش از سحر برآید چون سایه نور ندهد براوج بام گردون بی نردبان مهرش خورشید اگر برآید گربر زمین بیفتد آب دهان یارم از بیخ هر نباتی شاخ شکر برآید ازبهر چون تو دلبردر پای چون تو گوهر ازابر در ببارد وز خاک زر برآید گفتم که آب چشمم بر روی خشک گردد چون بر گل عذارش ریحان تر برآید من آن گمان نبردم کز خط دود رنگش چون شمع هر زمانم آتش بسر برآید جسم برهنه رو راشرط است اگر نپوشد آنرا که دوست چون گل بی جامه دربرآید دامن بدست چون من بی طالعی کی افتد آنرا که از گریبان شمس و قمر برآید باری بچشم احسان در سیف بنگرای جان تا کار هر دو کونش زآن یک نظر برآید سیف فرغانی