سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه او نام تو گوید دم او نور شود ظلمت غیر تو از جان ودلش دور شود آفتاب ارنبود از رخ چون خورشیدت سربسر عرصه آفاق پر از نور شود ماه روی تو مدد گر نکند هر روزش روی خورشید سیه چون شب دیجور شود نفس اگر زنده بود نفحه عشقش نکشد وردلی مرده بود زنده بدین صور شود هجرت جان زتن خود نبود بر ما مرگ مردن آنست که عاشق زتو مهجور شود گر کسی عشق نورزد بچه گردد کامل ور کسی خمر ننوشد بچه مخمور شود مرد شیرین شد چون عشق در او شور فگند برهد از ترشی غوره چو انگور شود جهد آن کن که ترا طعمه خود سازد عشق شهد گردد گل چون طعمه زنبور شود عشق بر هر که تجلی کند آن کس همه جای بکرامت چو کلیم وبشرف طور شود هر که را عشق تو بیمار کند همچو مسیح نفس او سبب صحت رنجور شود سیف فرغانی اگر مست می عشق شوی صد خرابی بیکی بیت تو معمور شود سیف فرغانی