سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قومی که جان بحضرت جانان همی برند شور آب سوی چشمه حیوان همی برند بی سیم و زر گدا و بهمت توانگرند این مفلسان که تحفه بدو جان همی برند جان بر طبق نهاده بدست نیاز دل پای ملخ بنزد سلیمان همی برند آن دوست را بجان کسی احتیاج نیست خرما ببصره زیره بکرمان همی برند تمثال کارخانه مانی نقش بند سوی نگارخانه رضوان همی برند اندر قمارخانه این قوم پاک باز دلق گدا و افسر سلطان همی برند این راه را که ترک سراست اولین قدم از سر گرفته اند و بپایان همی برند میدان وصل او ز پی عاشقان اوست وین گوی دولتیست که ایشان همی برند بیچارگان چو هیچ ندارند نزد دوست آنچه ز دوست یافته اند آن همی برند گر گوهرست جان تو ای سیف زینهار آنجا مبر که گوهر از آن کان همی برند سیف فرغانی