سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد سخت بی یارم وآن یار بدستم نامد زآن گلستان که ببویش همه آفاق خوشست گل طلب کردم و جز خار بدستم نامد سوزن عقل بسی جامه تدبیر بدوخت لیک سر رشته این کار بدستم نامد در تمنای وصالش بامید شادی غم بسی خوردم وغمخوار بدستم نامد دردم آنست که بیمار کسی گشت دلم که ازو داروی بیمار بدستم نامد ای تو صد ره بسر زلف زمن جان برده این سر زلف تو یکبار بدستم نامد جور صد یار جفاکار کشیدم بامید که یکی یار وفادار بدستم نامد همچو خود بلبل شوریده بسی دیدم لیک در جهان همچو تو گلزار بدستم نامد چند از بهر گلی حلقه زدم بر در باغ غیر خار از سر دیوار بدستم نامد من بوصف لب لعلش شکرافشان کردم لیک آن لعل شکربار بدستم نامد سیف فرغانی گرچه زشکر محرومی طوطیی چون تو بگفتار بدستم نامد سیف فرغانی