سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد وز خود برست هر که گرفتار عشق شد خسته دلان غم زپی دردهای خویش درمان ازو خوهند که بیمار عشق شد درخواب غفلتند همه خلق وآن فقیر در گور هم نخفت که بیدار عشق شد با قیمتی که انسان دارد بنیم جو خود را فروخت هرکه خریدار عشق شد چون شوق دوست سلسله در گردنش فگند حلاج گفت اناالحق و بر دار عشق شد سرمایه یی که مردم ازآن زر کنند سود درپا فگن که دست تو بی کار عشق شد چیزی که بوی دوست ندارد اگر گلست خارست نزد آنکه بگلزار عشق شد شاهان ملک را بغلامی همی خرد آزاده یی که بنده احرار عشق شد هر روز روی دوست ببیند چو آفتاب چشم دلی که روشن از انوار عشق شد از عشق نام لیلی و مجنون بماند سیف خرم دلی که مخزن اسرار عشق شد سیف فرغانی