سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده چشم از همه در بست و بروی تونظر کرد مارا کمر تو زمیان تو نشان داد مارا سخن تو زدهان تو خبر کرد چون صورت تو معنی صد رنگ ندیدم تا دیده معنیم تماشای صور کرد با یوسف اگر چند فرو رفت مه حسن خورشید شد و سر زگریبان تو بر کرد هرگز من و تو هردو بدین حال نبودیم حسن تو ترا شکل و مرا شیوه دگر کرد در کوی تو مارا نبود جای اقامت وآن قید نکردی که توانیم سفر کرد در حسرت وصل تو دل سوخته بگریست آبش چو کم آمد مددش خون جگر کرد زین کار خلاصی نتوان یافت بتدبیر زین سیل بکشتی نتوانیم گذر کرد چندانکه توانم من گریان ز فراقت زآن لب که بیک خنده جهان پر زشکر کرد بوسی خوهم وگر ندهی باز نیایم زین کدیه که کار من درویش چو زر کرد در خوابگه وصل تو یک روز نخسبد عاشق که شبی درغم هجرانت سحر کرد از وعده وصل تو دلم چون نشود شاد گویند بود میوه زشاخی که زهر کرد سیف این همه اشعار نه خود گفت اگر گفت مست تو شد این عربده می کرد اگر کرد سیف فرغانی