سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۱: اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر دارد نزد گدای کوی تو سلطان چه قدر دارد نزد کسی که عاشق بی جان زنده دل را از لب حیات بخش بود جان چه قدر دارد نام تو در میان و همه غافل از تو آری مهتاب در مجالس کوران چه قدر دارد چون جان گرفت سکه مهرت چو زر بر تو ای گنج حسن این دل ویران چه قدر دارد تو خسرو ممالک حسنی سخن نخواهی شیرین بر تو ای شکرستان چه قدر دارد ای آنکه بهره نیست ترا زین حدیث و گویی در کوی دوست عاشق حیران چه قدر دارد نزدیک آفتاب که زاید بود کمالش ماهی که هست قابل نقصان چه قدر دارد در پای اسب شاه که دارد بدست چوگان بیچاره گوی با سر گردان چه قدر دارد گر عاشقی و قیمت معشوق می شناسی در راه عشق ترک کنی آن چه قدر دارد با خویشتن چو سیف اگر دشمنی نکردی جان دوستی بنزد تو جانان چه قدر دارد قیمت شناس جوهر یوسف عزیز مصرست این پادشاه حسن بکنعان چه قدر دارد سیف فرغانی