سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶: در آن زمان که دلم میل با جمالی داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آن زمان که دلم میل با جمالی داشت نبود بی خبر از سر عشق و حالی داشت زلطف معنی حسن ورا کمالی بود زعشق صورت حال رهی جمالی داشت زکان لطفش گویی برو فشانده بود هرآن جواهر مخزون که حق تعالی داشت بعون طالع سعد آسمان همت من ز روی او مه و از ابروش هلالی داشت چو صفحهای رخش روی روزگار رهی زعشق چهره او دلفریب خالی داشت چو ذره بودم وبا آفتاب قربم بود ستاره بودم و با ماه اتصالی داشت اگر وصال همی خواست درزمان می یافت ورانبساط همی کرد دل مجالی داشت زحال دل چو بگفتم بجان جوابم داد که درمشاهده من بودم او خیالی داشت مثال جان من آن روز همچو ریحان بود که درسراچه قرب از بدن سفالی داشت جمال دوست زهر پرده جلوه خود کرد کسی ندید که اهلیت وصالی داشت درآن دیار که یوسف رخی پدید آمد خرید و سود کند هر کسی که مالی داشت سیف فرغانی