سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳: در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم رفتم سرای وصل درآن کوی در نداشت ای پادشاه حسن که همچون من فقیر سلطان سزای افسر عشق تو سر نداشت هرکس که آفتاب رخت دید ناگهان هرگز چو سایه روی خود ازخاک برنداشت گویی سپاه عشق تو چون بردلم گذشت بگذشت ازین خرابه که جای دگر نداشت خود راچو شمع بر سر کویت بسوختم اندر شب فراق که گویی سحر نداشت چون صبح وصل دم زد وخورشید رو نمود این طالب مشاهده چشم نظر نداشت آن مدعی بخنده نبیند جمال وصل کو چشم در فراق تو از گریه تر نداشت گرد در تو در طیرانست روز و شب مرغ دل ارچه لایق آن اوج پرنداشت گر تیغ بر سرش زنی آگاه نیست سیف هر کو زخود خبیر شد ازخود خبر نداشت سیف فرغانی