سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰: آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست از بهره خوردن غم تو دل دهان اوست همچون رهست پی سپر کاروان درد از قالب آن پلی که بر آب روان اوست آن کو بجست و جوی تو پا در رکاب کرد لطف تو تا بحضرت تو همعنان اوست آن محتشم که او نبود مایه دار عشق هر چیز را که سود شمارد زیان اوست وآنکس که هیچ ندارد بغیر تو آنجا که هیچ جای نباشد مکان اوست آن صادقی که بهر تو روزی بتیغ عشق خود را بکشت زندگی دل نشان اوست وآنکو بعقل خویش ترا وصف می کند تو دیگری و هر چه بگوید گمان اوست وصاف حسنت ار بسخن بگذرد ز عرش بی منتهای وصف تو حد بیان اوست در وصف تو که بهره ما زآن حکایتیست آنکس فصیح تر که خموشی زبان اوست وصلت پیام داد شبی سیف را و گفت زآنجا که حسن منطق و لطف بیان اوست بحریست عشق و چون بکنارش رسی منم هر جا تو از میان بدر افتی کران اوست من کیستم که همچو منی را خبر بود زآن سر که در میان تو و در میان اوست سیف فرغانی