سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۸: گرچه از بهر کسی جان نتوان داد ز دست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه از بهر کسی جان نتوان داد ز دست چیست جان کز پی جانان نتوان داد ز دست ای گلستان وفا خار جفا لازم تست از پی خار گلستان نتوان داد ز دست همچو تو دوست مرا دست بدشواری داد چون بدست آمدی آسان نتوان داد ز دست گرچه آن زلف پریشانی دلراست سبب آن سر زلف پریشان نتوان داد ز دست دی یکی گفت برو ترک غم عشق بگو بچنان وسوسه ایمان نتوان داد ز دست خاک کوی تو بملک دو جهان نفروشم گوهر قیمتی ارزان نتوان داد ز دست جای موری که مرا دست دهد بر در تو بهمه ملک سلیمان نتوان داد ز دست محنتت را که گدایانش چو نعمت بخورند بهمه دولت سلطان نتوان داد ز دست سیف فرغانی اگر چند توانگر باشی بر درش جای گدایان نتوان داد ز دست سیف فرغانی