سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۴: هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست وآن کو نه مدحت تو کند در ضلالتست قومی بکار دنیی وقومی بآخرت مشغولیی که با تو نباشد بطالتست نظمی که می کنیم وبآخر نمی رسد از داستان عشق تو اول مقالتست از حال ما خبر ز مجانین عشق پرس هشیار را خبر نبود کین چه حالتست گفتم بدل که تحفه جانان مکن زجان گو را بکار ناید ومارا خجالتست ابرام نامه گرچه ازآن در بریده ام آهم رسول صادق وشعرم رسالتست ای عالم ار تو وعده بجنت کنی خطاست مشتاق دوست را که ز حورش ملالتست آنکو بعلم وعقل خود از دوست باز ماند عقلش جنون شناس که علمش جهالتست وقتست سیف را که نگوید دگر سخن ذکرت بدل کند که زبان را کلالتست سیف فرغانی