سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۳: جانا زرشک خط تو عنبر در آتش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا زرشک خط تو عنبر در آتش است وزلعل آبدار تو گوهر در آتش است دل درغم تو دانه گوهر در آسیاست خط بر رخ تو خرده عنبر درآتش است کردم نظر بر آن رخ چون آتش کلیم خال تو چون خلیل پیمبر در آتش است از شرم چون نبات در آبم که گفته ام کان مه بگاه خشم چو شکر در آتش است عاشق بآب دیده چون سیم حل شده در بوته بلای تو چون زر در آتش است از آب گرم اشک فروغم زیاده شد کز عشق تو چو شمع مرا سر در آتش است از تاب هجر تو دل بریان من بسوخت آبی بده زوصل که چاکر درآتش است دراشک ودرغم تو نگارا تن ودلم چون ماهی اندر آب وسمندر در آتش است مارا بسان هیزم تر در فراق تو نیمی درآب ونیمه دیگر درآتش است من سوختم در آتش عشق و تو چون شکر آگه نه ای که عود معطر درآتش است صیدت شدم چو مرغ وز بهر خلاص خود بالی نمی زنم که مرا پر در آتش است ازرنگ خویش روی تو ای آبدار لطف گویی که آفتاب منور در آتش است سیف ازتو دور مانده وشعرش بنزد تست زر در خزینه شه وزرگر در آتش است سیف فرغانی