سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۶: ای که شاهان جهانند گدایان درت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای که شاهان جهانند گدایان درت پادشاهست گدایی که بیابد نظرت چون توانگر اگرت تحفه نیارم بر در همچو درویش بیایم بگدایی بدرت ای برو خوب چو اشکوفه باران دیده چند چون گل بشکفتی و نخوردیم برت بحیات ابدی زنده شود گر روزی بسر کشته هجران خود افتد گذرت حسن حورست ترا لطف پری و کرده دست تقدیر مقید بلباس قدرت صد ازین سر که تن مردم ازو برپایست دل برابر نکند با سر مویی ز سرت جان شیرین نستانند بتلخی زآن کس که ورا کام خوش است از لب همچون شکرت ای چو دینار درست از دل اشکسته ما همچو سکه ز درم محو نگردد اثرت میوه روح منی باغ بهر کس مسپار ور نه همچون دگران سنگ زنم بر شجرت روی بنمای و مپندار که من چون سعدی «دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت » سیف فرغانی خورشید رخش در جلوه است گر ندیدی خللی هست مگر در بصرت سیف فرغانی