سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰: عاشق روی توام از من مپوش آن روی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق روی توام از من مپوش آن روی را پرده بردار از رخ و بررو میفگن موی را تا بروز وصل تو چشمش نبیند روی خواب هرکه یک شب همچو من در خواب دید آن روی را گرد میدان زمین سرگشته گردم همچو گوی من چو در میدان عشق تو فگندم گوی را همتی دارم که گر دستم رسد هر ساعتی طوق زر در گردن اندازم سگ آن کوی را عشق سری بود پنهان رنگ رو پیداش کرد مشک اگر پنهان بود پنهان ندارد بوی را من زمشتاقان آن رویم ازیرا خوش بود با رخ نیکوی گل مر بلبل خوش گوی را تیر باران غمش را پیش وا رفتم بصبر جز سپر نکند تحمل تیغ رو باروی را دل همی جوید نگارم تا ستاند جان زمن دل بترک جان بجوی آن دلبر دلجوی را سبزه مژگان بماند بر کنار جوی چشم کآب هردم جو شود آن چشم همچون جوی را سیف فرغانی برو تصدیق سعدی کن که گفت من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را بنده گر نیکست و گر بد در سخن نیکت ستود نزد نیکویان جزا بد نیست نیکو گوی را سیف فرغانی