سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴: چنان بوصل تو میلیست خاطر مارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان بوصل تو میلیست خاطر مارا که دل بصحبت یوسف کشد زلیخا را بیابیا که بشب چون چراغ درخوردست بروز شمع جمال تو مجلس مارا ترا بصحبت ماهیچ رغبتی باشد اگر بود بنمک احتیاج حلوا را زخاک درگهت ابرام دور می دارم که آب درنفزاید ز سیل دریا را بوصف حسنت اگر دم نمی زنم شاید که نیست حاجت مشاطه روی زیبا را جفا و ناز بیکبارگی مکن امروز ذخیره کن قدری زین متاع فردا را زلعل خود شکری، من گشاده می گویم، بده وگرنه میان بسته ایم یغما را مرا ز لعل تویک بوسه آرزو کردن سزد که عرصه فراخست مر تمنا را زجام عشق تو مستم چنانکه بررویت بوقت بوسه فراموش می کنم جا را بوصل خویشم دی وعده کرده ای و امروز چنین غزل زرهی بس بود تقاضا را زبهر تاج وصال تو سیف فرغانی (شب فراق نخواهد دواج دیبا را) سیف فرغانی