سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۷۱: ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی تا ما ز کوی هستی، بیرون نهیم گامی هم نیستی که دارد، ملک فنا بقایی هم درد چون ندارد در دو دوا دوامی؟ ماییم و نیم جانی، بر کف نهاده بستان زان می به نیم جانی، بفروش نیم جامی عشاق را مقامی، عالی است اندرین ره مطرب مخالفان را بنمای ازین مقامی تا گرد ما نگردد، غیر قدح گرانی تا بر سرم نیاید، غیر از شراب خامی وقتی که شاهدان را، پیدا بود وفایی احوال عاشقان، را ممکن بود نظامی شوریدگی ما را، منکر مباش زاهد چون نیست کار ما را، در دست ما زمامی گر باده را نبودی، از لعل دوست بویی کی داشتی به عالم، زین حرمتی حرامی؟ می گفت: ترک رندی، سلمان شنید جانش از می جواب تلخی، وزنی شکر پیامی سلمان ساوجی