سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۲: رفتی از دست من ای یار و نه آن شهبازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتی از دست من ای یار و نه آن شهبازی که بدست آورمت، باز به بازی بازی بر تو چون آب من ای سرو روان می باشم چه شود سایه اگر بر سر من اندازی همه آنی همه حسنی همه لطفی همه ناز به چنان حسن و لطافت رسدت گر نازی دل و جان دادم و سر نیز فدا می کنمت چون کنم چون تو بدین هیچ نمی پردازی گفته ای کار تو می سازم اگر خواهی ساخت ز انتظارم به چه می سوزی و کی می یازی سوخت چون عود مرا عشق و بران می پوشم دامن از دود درونم نکند غمازی پرده گل ز هوا می درد و کی ماند غنچه مستور که با باد کند همرازی درم خالص قلبم نکند میل خلاص گر تو در بوته غم دم به دمش بگدازی پرده بردار ز رخ تا پس ازین بر سلمان زاهد پرده نشین را نرسد طنازی سلمان ساوجی