سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۰: نصیحت میکند هر دم مرا زاهد به مستوری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نصیحت می کند هر دم مرا زاهد به مستوری برو ناصح تو حال من نمی دانی و معذوری خیال چشم مستش را اگر در خواب خوش بینی عجب دارم که برداری سر از مستی و مستوری بدین صورت که من در خواب مستی ام عجب باشد گرم بیدار گرداند صدای نفحه صوری مگر تو حور فردوسی که سر تا پا همه روحی مگر تو مردم چشمی که سر تا پا همه نوری بیا جانا دمی بنشین و صحبت را غنیمت دان که خواهد بود مدتها میان جان و تن دوری دلی و همتی مردانه باید عشقبازان را که نتوان کرد شهبازی به بال و پر عصفوری شب وصلش فراغی از فروغ صبحدم دارد چه حاجت روز روشن را به نور شمع کافوری نپرسی آخرم روزی آخر چونی ای سلمان ازین شبهای رنجوری درین شبهای دیجوری سلمان ساوجی