سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۵۵: چه میبری دل ما چون نگه نمیداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه می بری دل ما چون نگه نمی داری؟ چه دلبری که نمی آید از تو دلداری؟ چرا چو نافه آهو بریده ای از من؟ چرا چو مشک مرا می دهی جگر خواری؟ به آه و ناله و زاری ز من مشو بیزار نکن که ما نتوانیم کرد، بیزاری به سوی من گذری کن که جز غریبی و عشق دو حالتی است مرا بی کسی و بیماری به کویت آمدن ای یار، ما نمی یاریم تو یاریی کن و بگذر به ما اگر یاری مشو ز دود من ایمن که کار من همه شب چو شمع سوختن و گریه است و بیداری به چشم من لبت آموخت گوهر افشانی چنانکه داد به لعل لبت شکر باری سزد که در سر کارم کنی دمی چون صبح مگر به روز سپید آید این شب تاری صباست قاصد سلمان به پیش دوست دریغ که در صباست گران خیزی و سبکباری سلمان ساوجی