سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۵۲: خورشید رخا سایه ز ما باز گرفتی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشید رخا سایه ز ما باز گرفتی وز من نظر مهر و وفا باز گرفتی آخر چه شده ای برگ گل تازه که دیدار از بلبل بی برگ و نوا باز گرفتی وجهی که بدان وجه توان زیست نداریم جز روی تو آن نیز ز ما باز گرفتی چون خاک رهم ساختی از خواری و آنگه پای از سر این بی سر و پا باز گرفتی گیرم نگرفتی دل بیمار مرا دست پا از سر بیمار چرا باز گرفتی؟ در حال گدایان نظری هست تو را عام خاص از من درویش گدا باز گرفتی شهباز دلم باز به قید تو اسیرست این صید ندانم ز کجا باز گرفتی دود دل سلمان ز نفس راه هوا بست ای سوخته دل راه هوا باز گرفتی سلمان ساوجی