سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۲۳: ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من عشق است عادت تو و در دست خوی من جز درد عشق نیست مرا آرزو، مباد! آن روز را که کم شود این آرزوی من برخاستم ز کوی تو چون گرد، عشق گفت: بنشین که نیست راه برون شد ز کوی من خون می خورم به جای می و ذوق مستیم داند کسی که خورد دمی از سبوی من از چشم من برفت چو آب و در آتشم کان رفته نیز باز کی آید به جوی من؟ آن سرو سرکش متمایل که میل او باشد به جانب همه الا به سوی من سلمان ز جمله خلق گرفتار برد گوی فی الجمله تا کجا رسد این گفت و گوی من؟ سلمان ساوجی