سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۱۴: خواهیم چون زلیخا، یوسف رخی گزیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خواهیم چون زلیخا، یوسف رخی گزیدن بس دامنش گرفتن، وانگه فرو کشیدن بی جهد بر نیاید، جان عزیز باید جان عزیز دادن، یوسف به جان خریدن گم کرده ایم خود را، راهی نمای مطرب باشد مگر بدان ره، در خود توان رسیدن حاجی دگر نبرد، قطعا ره بیابان مسکین اگر تواند، یکره ز خود بریدن نی هر دمم ز مسجد، خواند به کوی رندی قول وی از بن گوش، می بایدم شنیدن از گفتگوی واعظ، مخمور را چه حاصل؟ می بایدش کشیدن، وز درد سر رمیدن باد صبا ز لفش خوش می جهد ندانم کز بند او صبا را، چون دل دهد جهیدن بر هر طرف که تابد خورشید وش عنان را چون سایه در رکابش، خواهم به سر دویدن سلمان بنام و نامه، درکش قلم که خو اهند این نام ها ستردن، وین نامه ها دریدن سلمان ساوجی