سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۰۹: نخواهم از سر کویش، به صد چندین جفا رفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نخواهم از سر کویش، به صد چندین جفا رفتن نشاید شیر مردان را، به هر زخمی ز جا رفتن طریق عاشقان دانی، درین ره چیست ای رهرو؟ غمش را پیروی کردن، بلا را پیشوا رفتن بساط حضرت جانان، به سر باید سپرد ای جان که جای سرزنش باشد، چنان جایی به پا رفتن مقام کعبه وصل تو، دور افتاده است از ما نه ساز رفتن است آنجا، مرانی برگ نارفتن ز غیرت خلوت دل را، ز غیرت کرده ام خالی که غیرت را نمی زیبد، درین خلوت سرا رفتن به بوی زلف مشکین تو تا جان در تنم باشد من بیمار خواهم در پی باد صبا رفتن خیالت آشناور شد در آب چشم من گویی چه واجب آشنایی را چنین در خون ما رفتن ازین در هیچ نگشاید، تو را سلمان همی باید سر راهی طلب کردن، پی کاری فرا رفتن سلمان ساوجی