سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۳۰۷: من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من هشیار با مستان ندارم روی بنشستن که می گویند بشکن عهد و بی شرمیست بشکستن حدیث دوستان در است و نتوانم شکستن در ولیکن عهد بتوانم که بازش می توان بستن نیم صافی که برخیزم چو صوفی از سر دردی چو دردی در بن خمخانه خواهم رفت و بنشستن همی خواهم من این نوبت ز تو به توبه کلی بدست شاهدان کردن، ز دست زاهدان رستن من مسکین به سودای پری رویی گرفتارم که باد صبح نتواند ز بند زلف او جستن به سودای تو صد زنجیر روزی بگسلم از هم ولیکن رشته پیوند نتوانیم بگسستن مرا پیوند من با من، جدایی داده است از تو کنون سلمان ز من خواهد بریدن، بر تو پیوستن سلمان ساوجی