سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۶: سوالی میکنم، چیزی نه بیش از پیش میخواهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سؤالی می کنم، چیزی نه بیش از پیش می خواهم فقیرم، مرهمی بهر درون ریش می خواهم مرا از در چه می رانی؟ نمی خواهم ز تو چیزی ولی بستانده ای از من، متاع خویش می خواهم به تیغ غمزه خون ریزم که من جان و تن خود را شده قربان آن ترکان کافر کیش می خواهم همه کس را اگر دردی بود خواهد که گردد کم به غیر از من که درد عشق هر دم بیش می خواهم مرا گفتی که چون می ری زیارت خواهمت کردن پس از مرگ است این امید و من زان پیش می خواهم ز تو هر جا که سلطانست چشم مرحمت دارد نپنداری که این تنها من درویش می خواهم عزیمت کرده ام سلمان که در راه غمش جان را ببازم همت از یاران نیک اندیش می خواهم سلمان ساوجی