سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۴: بیم آن است که در صومعه دیوانه شوم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیم آن است که در صومعه دیوانه شوم به از آن نیست که هم با در میخانه شوم من اگر دیر و گر زود بود آخر کار با سر خم روم و در سر پیمانه شوم وقت کاشانه اصلی است مرا، می خواهم که ازین مصطبه سرمست به کاشانه شوم بوی آن سلسله غالیه بو می شنوم باز وقت است که شوریده و دیوانه شوم تن و جان را چه کنم مصلحت آن است که من ترک این هر دو کنم طالب جانانه شوم گرت ای شمع سر سوختن ماست بگو تا همین دم به فدای تو چو پروانه شوم من سرگشته سراپا همه تن سرگشتم تا به سر در طلب موی تو چون شانه شوم سلمان ساوجی