سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۲: ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی میکنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی می کنم سرو قدت را دعای جان درازی می کنم در رسنهای دو زلف کافرت پیچیده ام غازیم غازی، به جان خویش بازی می کنم کمترینت بنده ام کت عاقبت محمود باد سالها شد تا بدین درگه ایازی می کنم خاک پایت شد سر من بر سر من می گذر تا چو گرد از رهگذارت سرفرازی می کنم رفتن این راه دشوارست و این ره رفتی است دیگران رفتند و من هم کارسازی می کنم جان قلبم لایق بازار سودای تو نیست لاجرم در بوته دل جان گدازی می کنم صد رهم راندی و می گردم به گردت چون مگس باز خوان یک نوبتم تا شاهبازی می کنم غمزه ات می ریخت خونم گفتمش از چیست؟ گفت: بر تو رحم آمد مرا مسکین نوازی می کنم گفتمش ناز و عتابت چیست؟ با اهل نظر گفت: سلمان این ز فرط بی نیازی می کنم سلمان ساوجی