سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۷۲: به چشمات که تا رفتی، به چشمم بیخور و خوابم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی خور و خوابم به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم به جان عاشقان، یعنی لبت کامد به لب جانم به خاک پای تو یعنی، سرم کز سرگذشت آبم به خاک کعبه کویت، به حق حلقه مویت که ممکن نیست کز روی تو هرگز روی بر تابم به عناب شکر بارت، کزان لب شربتی سازم که خود شربت نمی ریزد، به غیر از قند و عنابم به صبح عاشقان یعنی، رخت کز مهر رخسارت نه روز آرام می گیرم، نه می آید به شب خوابم به دیدارت که تا بینم جمال کعبه رویت محال است اینکه هرگز سر فرود آید به محرابم به جانت کز قفس سلمان بجان آمد درین بندم که یابم فرصت بیرون شد، اما در نمی یابم سلمان ساوجی