سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۷۱: من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیده ام من هر چه دیده ام ز دل و دیده ام کنون از دل ندیده ام همه از دیده دیده ام آه دهن دریده مرا فاش کرد راز او را گناه نیست، منش برکشیده ام اول کسی که ریخته است آب روی من اشک است کش به خون جگر پروریده ام عمری بدان امید که روزی رسم به کام سودای خام پخته ام و نا رسیده ام تا مهر ماه چهره تو در دلم نشست از مهر و ماه مهر بکلی بریده ام عشقت به جان خریدم و قصدم به جان کند بر جان خویش دشمن جان را گزیده ام بازا که در غم تو به بازار عاشقان جان را بداده و غم عشقت خریده ام شیدا صفت شراب غمت خورده ام بسی لیکن ز باغ وصل تو یک گل نچیده ام گویند بوی زلف تو جان تازه می کند سلمان قبول کن که من از جان شنیده ام سلمان ساوجی