سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۶۰: نداشت این دل شوریده تاب سودایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نداشت این دل شوریده تاب سودایش سرم برفت و نرفت از سرم تمنایش به نرد درد چو وامق نبود مرد حریف هزار دست پیاپی ببرد عذرایش کسی نتافت از و سر چو زلفش از بن گوش سیاه روی درآمد فتاد و در پایش غمش ز جای خودم برد و خود چه جای من است که گر به کوه رسد، برکند دل از جایش رخ مرا که برو سیم اشک می آید بیان عشق عیان می شود ز سیمایش نهفته داشت دلم راز عشق چون غنچه هوای دوست دمش داد و کرد رسوایش دل مرا که امروز رنجه داشت چه غم دلم خوش است که خواهد نواخت فردایش همه امید به آلا و رحمتش دارد وجود من که ز سر تا بپاست آلایش گناهکار و فرومانده ام ببخش مرا که هست بر من بیچاره جای بخشایش سواد هستی سلمان ز روی لوح وجود رود ولیک بماند نشان سودایش سلمان ساوجی