سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۵۶: آنکه از جان دوستتر میدارمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه از جان دوست تر می دارمش او مرا بگذاشت، من نگذارمش دل بدو دادم ز من رنجید و رفت می دهم جان تا مگر باز آرمش آنکه در خون دل من میرود من چو چشم خویشتن می دارمش قالبی بی روح دارم می برم تا به خاک کوی او بسپارمش می دهم جان روز و شب در کار دوست گو مران از پیش اگر در کارمش روی در پای تو می مالم مرنج گر به روی سخت می آزارمش گر چه رویش داد بر بادم چو زلف همچنان جانب نگه می دارمش هیچ رحمی نیست بر بیمار خویش آن طبیبی را که من بیمارمش گرچه او یار منست من یار او من نمی یارم که گویم یارمش با دل خود گفتم او را چیستی؟ گفت سلمان او گل و من خارمش سلمان ساوجی