سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۴۹: در زلف خویش پیچ و ازو حال ما بپرس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در زلف خویش پیچ و ازو حال ما بپرس حال شکستگان کمند بلا بپرس وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را ما را که کشته ای بجدایی، جدا بپرس حال شکستگان همه فی الجمله باز جوی چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس خونم بریخت چشم تو گو از خدا بترس آخر چه کرده ام ز برای خدا بپرس خون میرود میان دل و چشم من بیا بنشین میان چشم و دل ماجرا بپرس خواهی که روشنت شود احوال درد ما درگیر شمع را وز سر تا به پا بپرس جانها به بوی وصل تو بر باد داده ایم گر نیست باورت ز نسیم صبا بپرس کردم سوال دل ز خرد گفت ما از و بیگانه ایم این سخن از آشنا بپرس تو پادشاه حسنی و سلمان گدای توست ای پادشاه حسن ز حال گدا بپرس سلمان ساوجی