سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۴۰: زین پیش داشت یار غم کار و بار یار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زین پیش داشت یار غم کار و بار یار آخر فرو گذاشت به یکبار کار یار عمری گذشت تا سخنم را به هیچ وجه در خود نداد ره، دهن تنگ بار یار چندانکه می روم ز پی یار جز غبار چیزی نمی رسد به من از رهگذار یار افتاده ام به بحری وانگه کدام بحر؟ بحری که نیست ساحل آن جز کنار یار بار جهان کجا و دل تنگم از کجا؟ جایی است دل که نیست در و غیر بار یار نگرفته است دامن من هیچ آب و خاک الا که آب دیده و خاک دیار یار یار ار به اختیار تو شد نیک، ور نشد واجب بود متابعت اختیار یار چون غنچه ام اگر چه بسی خار در دل است من دل خوشم به بوی نسیم بهار یار بلبل گذاشت شاخ سمن، میل خار کرد یعنی که خوشتر از گل اغیار خار یار سلمان! تو چند دعوی یار کنی که خود پیداست بر محک محبت عیار یار؟ سلمان ساوجی