سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۸: زحمت ما میدهی، زاهد تو را با ما چه کار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زحمت ما می دهی، زاهد تو را با ما چه کار عقل و دین و زهد را با عاشق شیدا چه کار؟ می خورد صوفی غم فردا و ما می خوریم مرد امروزیم، ما را با غم فردا چه کار؟ جای عیاران سرباز است کوی عاشقی ای سلامتجوی برو بنشین، تو را با ما چه کار؟ راز لعل شاهدان بر زاهدان پوشیده است متقی را در میان مجلس صهبا چه کار ما ز سودای دو چشم آهویی سر گشته ایم ورنه این سرگشته را در کوه و در صحرا چه کار؟ دل برای گوهری از راه چشمم رفته است هر که را گوهر نیاید، در دل دریا چه کار؟ دین و دنیا هر دو باید باخت در بازار عشق مردم کم مایه را خود با چنین سودا چه کار؟ ما شراب و شاهد و کوی مغان دانیم و بس با صلاح توبه و حج و حرم ما را چه کار؟ تا نپنداری که سلمان را نظر بر شاهدست مست جام عشق را با شاهد رعنا چه کار؟ عشق اگر زیبا بود، معشوقه گو زیبا مباش عشق را با صورت زیبا و نا زیبا چه کار؟ سلمان ساوجی