سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۴: چو رویت هرگزم نقشی به خاطر در نمیآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو رویت هرگزم نقشی به خاطر در نمی آید مرا خود جز تو در خاطر، کسی دیگر نمی آید خیال عارضت آبست، از آن در دیده می گردد نهال قامتت سر و ست، از آن در بر نمی آید مرا در دل همی آید که چون باز آیدم دلبر دل از دستش برون آرم، ولی دلبر نمی آید بر آن بودم که چون دولت، در آید از درم روزی به هر بابی که کوشیدم از آن در در نمی آید مرا ساقی مده ساغر، که امشب می پرستان را زیاد لعل او یاد از می و ساغر نمی آید حریفان را فرود شد دم، بر آرای مطرب آوازی بگو با ماه من کامشب، چرا خوش بر نمی آید سلمان ساوجی