سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۹: دل پی دلدار رفت و دیده چو این حال دید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل پی دلدار رفت و دیده چو این حال دید اشک به دندان گرفت دامن و در پی دوید دید میان دل و دیده که خونست اشک جست برون ز میان، رفت و کناری گزید هر دو جهان دل به باد، که خواهد مگر از طرف آن بهار، بوی هوایی دمید مقصد و مقصود دل، جز دهن تنگ او نیست دریغا که هست، مقصد دل ناپدید! گر تو چو شمعم کشی، از تو نخواهم نشست ور تو به تیغم زنی، از تو نخاوهم برید از می و مطرب مکن، مدعیا منع من تا غزلی تر بود، قول تو خواهم شنید بر در ارباب دل، از در رحمت در آی کانکه به جایی رسید، از در رحمت رسید فتح رفیق کلید، دانی سلمان چراست؟ کز بن دندان کند، خدمت در چون کلید سلمان ساوجی