سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۷: یار دل میجوید و عاشق روانی میدهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار دل می جوید و عاشق روانی می دهد چون کند مسکین در افتادست و جانی می دهد؟ چون نمی افتد به دستش آستین وصل دوست بر در او بوسه ای بر آستانی می دهد گفت: لعلت می دهم کام دلت، باری مرا گر نمی بخشد لبت کامی، زبانی می دهد با وصالش می توانم جاودان خوش زیستن گر فراق او مرا یکدم امانی می دهد گو برون کن جان و دل هرکس که او چون جام می می رود خود را به دست دلستانی می دهد گفتمش موی تو بر زانو چه آید هر زمان؟ گفت: پیشم شرح حال ناتوانی می دهد گفتم: از من هیچ ذکری می رود در حلقه اش؟ گفت: سودا بین که تشویش فلانی می دهد غم مخور سلمان به غم خوردن که چرخ از خوان خویش هر همایی را که بینی استخوانی می دهد سلمان ساوجی