سلمان ساوجی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۶: دل ز وصل او نشان بینشانی میدهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز وصل او نشان بی نشانی می دهد جان به دیدارش امید آن جهانی می هد جوهر فر دهانش طالب دیدار را بر زبان جان جواب « لن ترانی» می دهد جز سرشک لاله رنگم در نمی آید به چشم کو نشانی زان عذار ارغوانی می دهد دیده بر راه صبا دارم که از خاک رهش می رسد وز گرد راهم ارمغانی می دهد زندگی از باد می یابم که او در کوی دوست می شود بیمار وز آنجا زندگانی می دهد نرگسش در عین مستی دم به دم چشم مرا ساغری از خون لبالب، دوستگانی می دهد زخم شمشیر تو را میرم که در هر ضربتی جان سلمان را حیات جاودانی می دهد سلمان ساوجی